نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه...
|
|
|
|
مصباح الهدی وسفینه النجاه اِن الحسین سا قی دشت بلا ساقی دشت بلا عباس بود باده ریزنینوا عبـاس بود گر حسین گردید کشتی نجات اهل مصبـاح الهدی عباس بود ساحل بحر خروشان ولاَ
لنگر آل عبـا عباس بود تشنگان در انتظار مشک آب
شاهدآن ماجراعبـاس بود آب می آورد بر انصار عشق
نور چشم مرتضی عباس بود ساقی عشـاق دشت کربلا
دست ازپیکر جدا عباس بود آنکه می زد نا له ی َادرک اَخی
یااخی ادرک اخا عباس بو د
دست ،چشم وسربراه یار داد
پاکبـاز کر بلا عباس بو د پر چم آزادمردی را به دوش راد مرد بی ریا عبـاس بود مقصد اهل« طریقت» دم به دم
صحبت کوی منا عباس بود (ان الحسین مصباح الهدی وسفینه النجاه ) خیز و جامه نیلی کن، روزگارماتم شد دشمن حسین افکند ار به چاه یوسف را نوحه ی« طریقت» را ناله می کنم هردم موسم محرم شد ناله ی دمادم شد « لا یوم کیومکَ یا ابا عبدالله » uouo44.persiagig.com دعا کن نقطه ای از بای بسم الله باشم من برای فجر از شب تا سحر همراه باشم من شب و صبح سحر پیدای پیدامی شود فردا طلوع فجر با یوسف درون چاه باشم من محبت در جمال دوست می بینم اَلا یاران تمنا می کنم آری که خاطرخواه باشم من گرانی های دردم را به جز ایزد نمی داند چو اشک سرنگون افتاده ای در راه باشم دراین ظلمت سرای دهر گمراهی نمی دانم مدد ای اهل پاک عرش، تا آگاه باشم من به بال کبریائی می پرم ،تا در حریم یار به امیدی طریقت را درآن درگاه باشم من دوباره بریده گشــدهام، ا زنـسلها مانده |
|