نویسه جدید وبلاگ
متن نویس
سلام و عرض ارادت
بخوانید:مراازنظراتتان آگاه کنید.بازهم ممنونم
عمری
مرا به حسرت
دیدن نبود بود؟
بین رسیدن و نرسیدن نبود بود؟
یک آسمان پرندگیام دادی و مرا
در تنگنای «از تو پریدن» نبود بود؟
وقتی که آب و دانه برایم نریختی
وقتی کلید در قفس من نبود بود؟
امروز از همیشه پشیمانتر آمدی
دنبال من بنای دویدن نبود بود؟
من نیستم. نگاه کن، این باغ سوخته
تاوان آتشی است که گلشن نبود بود؟
گیرم هنوز تشنهی حرف تواَم بدان
گوشی مگر برای شنیدن نبود بود؟
چون پرده های گوش تو مثل گذشتهاند
اما برای من دل چیدن نبود بود؟
حالا برو«طریقت»از این راه پیچ پیچ
پیچیدگی به سادگی من نبودبود؟
سپاس مقدمتان
نظر را فراموش نکنید
http://Hamidtarighat.blogfa.com
http://khosar.persiagig.com
http://kholdestan.blogfa.com
صوت موسیقار
مطرب عشـاق امشب دستگا هی می زند زخمه اش بر گوشهء جان طرفه شاهی می زند
ما ز سیل غـم به مداحی پناه آورده ایم هرکسی از سیل، خود را در پنـا هی می زند
آن که را از پرده ی عشـاق آمدبهره ای پشت پا بر مکنت وآهنگ واهی می زند
گر خروش و درد خیزد اشک بنیان می کند گر صدای نا له و غم چهـارگاهی می زند
دشتی و شور و بیات ترک را در چنگ خود گاه در هـم گاه باهم راه راهی می زند
از امید و نا امیدی موج بر پا می کنـد و ز غم و شادی سپاهی برسپـاهی می زند
گاه دردی می فرستـد گاه شوقی می د هد گاه بزمی می سـراید گاه آهی می زند
زخمه ی چالاک او کوه غم از دل بر کنـد کوهکن دیدی که کوهی را به کاهی می زند
صوت مو سیقار ازبهر جلای روح و تن در وجود عاشقـان خود ، بار گاهی می زند
رطل عشـاق است این رطل گران زخمه ء رطـل گران آرام گاهی می زند
روزغم دست « طریقت » بود وآهنگ رباب
ساز شهنـازی در آن بزم دوراهی می زند
نویسه جدید وبلاگ
نویسه جدید وبلاگ
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه... آه جگر سوز
کسی که عشق ووفا را خرید، زینب بود فروغ ِ مهر و صفا را تنید ، زینب بود
کسی که قامت دین شد به قید همت او برای مکتب و دین قد خمید، زینب بود
کسی که گشت اسیر وخرید آزادی به صبح شام غریبان ا مید ، زینب بود
بزرگ پرده نشینی که در جهاد شرف صبوری از پی او می دوید، زینب بود
کسی که قامت اسلا م جان از او بگرفت تمـا م جان جها ن پرورید، زینب بود
کسی که بزم ستم را چو خطبه سر می داد به روضه پرده ی دشمن درید، زینب بود
کسی که روضۀ روشنگرش بلا برداشت برای کرب و بلا شــُد پدید، زینب بود
چونیمه ی رجب از خاطرات جیگر سوز تمـام جان جهان پر کشید، زینب بود
کتاب ودفتر من یخ زد از شب یلدا قلم ، قلم شد و اشکی چکید ، زینب بود
" طریقت" از غم جانکاه وآه جیگرسوز چشید شهد شها دت شهید ، زینب بود
مظهر صبر وصفا و رنج ومِحنت زینب است شـرط ایما ن و وفا اندر شـریعت زینب است
اوج ایـثا ر و بلاغت خطبه خوان کـربلا ست اسوه و رمز" طریقت" درحقیقت زینب است
۩ آه جیگر سوز ۩
کسی که عشق ووفا را خرید، زینب بود
فروغ ِ مهر و صفا را تنــید، زینب بود
کسـی که قامت دین شـد به قـید همت او
برای مکتب ودیــن قد خمید، زینب بود
کسی که گـشت اســیر وخــرید آزادی
برای نــوع بـشـر شــُداُمـید، زینب بود
بزرگ پــرده نشینی که در جهاد شرف
صبوری از پی او می دوید، زینب بود
کسی که قامت اسلا م جان از او بگرفت
تمام جـان جهــان پـروریـد، زینب بود
کسی که روزستم راچوخطبه سر می داد
به روضه پرده ی دشمن درید، زینب بود
کسی که روضۀ روشنگرش بلا برداشت
برای کرب وبلا شــُد پدیـد، زینب بود
به نیمه ی رجب و خاطرات جیگر سوز
تمام جان جهـان پر کشــید، زینب بود
کتاب ودفتــر من بی سبب، نمی مانــد
قلم ، قلم شد و اشکی چکید، زینب بود
"طریقت" از غم جانکاه وآه جیگر سوز
چشید شهد شهادت شهید ، زینب بود
- چاپ در خبر نامه داخلـــی آموزش وپرورش خوانسار تابستان 1386
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه... آه جگر سوز
کسی که عشق ووفا را خرید، زینب بود فروغ ِ مهر و صفا را تنید ، زینب بود
کسی که قامت دین شد به قید همت او برای مکتب و دین قد خمید، زینب بود
کسی که گشت اسیر وخرید آزادی به صبح شام غریبان ا مید ، زینب بود
بزرگ پرده نشینی که در جهاد شرف صبوری از پی او می دوید، زینب بود
کسی که قامت اسلا م جان از او بگرفت تمـا م جان جها ن پرورید، زینب بود
کسی که بزم ستم را چو خطبه سر می داد به روضه پرده ی دشمن درید، زینب بود
کسی که روضۀ روشنگرش بلا برداشت برای کرب و بلا شــُد پدید، زینب بود
چونیمه ی رجب از خاطرات جیگر سوز تمـام جان جهان پر کشید، زینب بود
کتاب ودفتر من یخ زد از شب یلدا قلم ، قلم شد و اشکی چکید ، زینب بود
" طریقت" از غم جانکاه وآه جیگرسوز چشید شهد شها دت شهید ، زینب بود
مظهر صبر وصفا و رنج ومِحنت زینب است شـرط ایما ن و وفا اندر شـریعت زینب است
اوج ایـثا ر و بلاغت خطبه خوان کـربلا ست اسوه و رمز" طریقت" درحقیقت زینب است
۩ آه جیگر سوز ۩
کسی که عشق ووفا را خرید، زینب بود
فروغ ِ مهر و صفا را تنــید، زینب بود
کسـی که قامت دین شـد به قـید همت او
برای مکتب ودیــن قد خمید، زینب بود
کسی که گـشت اســیر وخــرید آزادی
برای نــوع بـشـر شــُداُمـید، زینب بود
بزرگ پــرده نشینی که در جهاد شرف
صبوری از پی او می دوید، زینب بود
کسی که قامت اسلا م جان از او بگرفت
تمام جـان جهــان پـروریـد، زینب بود
کسی که روزستم راچوخطبه سر می داد
به روضه پرده ی دشمن درید، زینب بود
کسی که روضۀ روشنگرش بلا برداشت
برای کرب وبلا شــُد پدیـد، زینب بود
به نیمه ی رجب و خاطرات جیگر سوز
تمام جان جهـان پر کشــید، زینب بود
کتاب ودفتــر من بی سبب، نمی مانــد
قلم ، قلم شد و اشکی چکید، زینب بود
"طریقت" از غم جانکاه وآه جیگر سوز
چشید شهد شهادت شهید ، زینب بود
- چاپ در خبر نامه داخلـــی آموزش وپرورش خوانسار تابستان 1386
نویسه جدید وبلاگ
نویسه جدید وبلاگ
اگه گفتی کجاست؟
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه...
|
|
|
|
مصباح الهدی وسفینه النجاه اِن الحسین سا قی دشت بلا ساقی دشت بلا عباس بود باده ریزنینوا عبـاس بود گر حسین گردید کشتی نجات اهل مصبـاح الهدی عباس بود ساحل بحر خروشان ولاَ لنگر آل عبـا عباس بود تشنگان در انتظار مشک آب شاهدآن ماجراعبـاس بود آب می آورد بر انصار عشق نور چشم مرتضی عباس بود ساقی عشـاق دشت کربلا دست ازپیکر جدا عباس بود آنکه می زد نا له ی َادرک اَخی یااخی ادرک اخا عباس بو د دست ،چشم وسربراه یار داد پاکبـاز کر بلا عباس بو د پر چم آزادمردی را به دوش راد مرد بی ریا عبـاس بود مقصد اهل« طریقت» دم به دم صحبت کوی منا عباس بود (ان الحسین مصباح الهدی وسفینه النجاه ) خیز و جامه نیلی کن، روزگارماتم شد دشمن حسین افکند ار به چاه یوسف را نوحه ی« طریقت» را ناله می کنم هردم موسم محرم شد ناله ی دمادم شد « لا یوم کـَیَومَکَ یا اَبا عَبدالله » بســــــم الله الرحمن الرحــــیــــم اَللهــــمَّ کُن لِولِیِّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلیهِ وَعلی آبآئهِ،فی هذِهِ الـسّــاعةِ،وَفـی کُــلِّ ساعــةٍ،وَلِـــیّاً وَ حافِظاً،وَقآئــِداً وَ ناصِــراً،وََدَلِِیـلاً وَ عَــیناً،حــتّی تُــسکِـــنَهُ اَرضَکَ طَـَوعــاً،وَتُمَـــتِّعَـــهُ فیــهــا طَـَویلا ویرایش 2 /دی/1390 اصــفهان َ uouo44.persiagig.com |
|
|
|
» صلوات خاصه حضرت علی بن موسی الرضا(ع) « « اللـــهُــــم صَـــلِّ عــلی علی بن مـوسی الــمُرتضـــــی اَلامامٍ التـــَقیِّ النــــَقی و حُجَّتِکَ عــلی مَـــن فـــوقَ الارض و مَــن تحتَ الثَـری الصّدیقِ الشهید صَــــلوة ً کثیــرة ً تامـَة ً زاکـــیــة ً مُتـــواصِـلـة ً مـُتواتـــِــرَة ً مـُـتـرادِفــة ً کَــاَفضـلِ ما صَــلَّـیـتَ علی اَحـــدٍ مـِن اَولـــیــائــک » ... بســــــم الله الرحمن الرحــــیــــم اَللهــــمَّ کُن لِولِیِّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلیهِ وَعلی آبآئهِ،فی هذِهِ الـسّــاعةِ،وَفـی کُــلِّ ساعــةٍ،وَلِـــیّاً وَ حافِظاً،وَقآئــِداً وَ ناصِــراً،وََدَلِِیـلاً وَ عَــیناً،حــتّی تُــسکِـــنَهُ اَرضَکَ طَـَوعــاً،وَتُمَـــتِّعَـــهُ فیــهــا طَـَویلا uouo44.persiagig.com |
اَللهــــمَّ کُن لِولِیِّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلیهِ وَعلی آبآئهِ،فی هذِهِ
الـسّــاعةِ،وَفـی کُــلِّ ساعــةٍ،وَلِـــیّاً
وَ حافِظاً،وَقآئــِداً وَ ناصِــراً،وََدَلِِیـلاً
وَ عَــیناً،حــتّی تُــسکِـــنَهُ اَرضَکَ
طَـَوعــاً،وَتُمَـــتِّعَـــهُ فیــهــا طَـَویلا
دوباره
بریده گشــدهام، ا زنـسلها مانده
نميپذيردم انگار خا ك وا مانده
که زیر چرخ کبودم ز گنبد گردون
پرِ پرندگيام آي زير پا مانده
بريده ازهمه جا ورميده ازهمه كس
مهم نبود از اول كه رفته يا مانده...
رميده گشدهام و راه ميروم گاهي
ميان خاطرههايي كه از تو جا مانده
وطن كه كوچهی بن بست ماتم وناله ست
همان محله كه در آن يك جهان عزا مانده
بخشم اگر كه نگويم، خرابهاي متروك
درون آن نه غريبه، نه آشنا مانده
به احترام تو شايد ادامه یابد اين
شکسته های شکسته،درهوا مانده
من وتو باز همان بغض ِله شدهايم
دوباره عشق،« طریقت» به شانه هامان ده!
بســــــم الله الرحمن الرحــــیــــم
اَللهــــمَّ کُن لِولِیِّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلیهِ وَعلی آبآئهِ،فی هذِهِ
الـسّــاعةِ،وَفـی کُــلِّ ساعــةٍ،وَلِـــیّاً
وَ حافِظاً،وَقآئــِداً وَ ناصِــراً،وََدَلِِیـلاً
وَ عَــیناً،حــتّی تُــسکِـــنَهُ اَرضَکَ
طَـَوعــاً،وَتُمَـــتِّعَـــهُ فیــهــا طَـَویلا
دعا کن نقطه ای از بای بسم الله باشم من
برای فجر از شب تا سحر همراه باشم من
شب و صبح سحر پیدای پیدامی شود فردا
طلـوع فــجر با یوسف درون چاه باشم من
محبت در جمال دوســت می بینم اَلا یاران
تمنا می کنم آری که خاطــرخواه باشم من
گـــرانی های دردم را به جز ایزد نمی داند
چواشک سرنگون افتاده و درراه باشم من
دراین ظلمت سرای دهر گمراهی نمی دانم
مدد ای اهل پا ک عـرش، تا آگاه باشم من
به بال کبریائی می پرم ،تا در حــــریم یار
به امیدی طریقت را درآن درگاه باشم من
بســــــم الله الرحمن الرحــــیــــم
اَللهــــمَّ کُن لِولِیِّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلیهِ وَعلی آبآئهِ،فی هذِهِ
الـسّــاعةِ،وَفـی کُــلِّ ساعــةٍ،وَلِـــیّاً
وَ حافِظاً،وَقآئــِداً وَ ناصِــراً،وََدَلِِیـلاً
وَ عَــیناً،حــتّی تُــسکِـــنَهُ اَرضَکَ
طَـَوعــاً،وَتُمَـــتِّعَـــهُ فیــهــا طَـَویلا
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه... آه جگر سوز
کسی که عشق ووفا را خرید، زینب بود فروغ ِ مهر و صفا را تنید ، زینب بود
کسی که قامت دین شد به قید همت او برای مکتب و دین قد خمید، زینب بود
کسی که گشت اسیر وخرید آزادی به صبح شام غریبان ا مید ، زینب بود
بزرگ پرده نشینی که در جهاد شرف صبوری از پی او می دوید، زینب بود
کسی که قامت اسلا م جان از او بگرفت تمـا م جان جها ن پرورید، زینب بود
کسی که بزم ستم را چو خطبه سر می داد به روضه پرده ی دشمن درید، زینب بود
کسی که روضۀ روشنگرش بلا برداشت برای کرب و بلا شــُد پدید، زینب بود
چونیمه ی رجب از خاطرات جیگر سوز تمـام جان جهان پر کشید، زینب بود
کتاب ودفتر من یخ زد از شب یلدا قلم ، قلم شد و اشکی چکید ، زینب بود
" طریقت" از غم جانکاه وآه جیگرسوز چشید شهد شها دت شهید ، زینب بود
مظهر صبر وصفا و رنج ومِحنت زینب است شـرط ایما ن و وفا اندر شـریعت زینب است
اوج ایـثا ر و بلاغت خطبه خوان کـربلا ست اسوه و رمز" طریقت" درحقیقت زینب است
۩ آه جیگر سوز ۩
کسی که عشق ووفا را خرید، زینب بود
فروغ ِ مهر و صفا را تنــید، زینب بود
کسـی که قامت دین شـد به قـید همت او
برای مکتب ودیــن قد خمید، زینب بود
کسی که گـشت اســیر وخــرید آزادی
برای نــوع بـشـر شــُداُمـید، زینب بود
بزرگ پــرده نشینی که در جهاد شرف
صبوری از پی او می دوید، زینب بود
کسی که قامت اسلا م جان از او بگرفت
تمام جـان جهــان پـروریـد، زینب بود
کسی که روزستم راچوخطبه سر می داد
به روضه پرده ی دشمن درید، زینب بود
کسی که روضۀ روشنگرش بلا برداشت
برای کرب وبلا شــُد پدیـد، زینب بود
به نیمه ی رجب و خاطرات جیگر سوز
تمام جان جهـان پر کشــید، زینب بود
کتاب ودفتــر من بی سبب، نمی مانــد
قلم ، قلم شد و اشکی چکید، زینب بود
"طریقت" از غم جانکاه وآه جیگر سوز
چشید شهد شهادت شهید ، زینب بود
- چاپ در خبر نامه داخلـــی آموزش وپرورش خوانسار تابستان 1386
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه...
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه...
نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه...بســــــم الله الرحمن الرحــــیــــم
اَللهــــمَّ کُن لِولِیِّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلیهِ وَعلی آبآئهِ،فی هذِهِ
الـسّــاعةِ،وَفـی کُــلِّ ساعــةٍ،وَلِـــیّاً
وَ حافِظاً،وَقآئــِداً وَ ناصِــراً،وََدَلِِیـلاً
وَ عَــیناً،حــتّی تُــسکِـــنَهُ اَرضَکَ
طَـَوعــاً،وَتُمَـــتِّعَـــهُ فیــهــا طَـَویلا
دعا کن نقطه ای از بای بسم الله باشم من
برای فجر از شب تا سحر همراه باشم من
شب و صبح سحر پیدای پیدامی شود فردا
طلـوع فــجر با یوسف درون چاه باشم من
محبت در جمال دوســت می بینم اَلا یاران
تمنا می کنم آری که خاطــرخواه باشم من
گـــرانی های دردم را به جز ایزد نمی داند
چواشک سرنگون افتاده و درراه باشم من
دراین ظلمت سرای دهر گمراهی نمی دانم
مدد ای اهل پا ک عـرش، تا آگاه باشم من
به بال کبریائی می پرم ،تا در حــــریم یار
به امیدی طریقت را درآن درگاه باشم من
بســــــم الله الرحمن الرحــــیــــم
اَللهــــمَّ کُن لِولِیِّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلیهِ وَعلی آبآئهِ،فی هذِهِ
الـسّــاعةِ،وَفـی کُــلِّ ساعــةٍ،وَلِـــیّاً
وَ حافِظاً،وَقآئــِداً وَ ناصِــراً،وََدَلِِیـلاً
وَ عَــیناً،حــتّی تُــسکِـــنَهُ اَرضَکَ
طَـَوعــاً،وَتُمَـــتِّعَـــهُ فیــهــا طَـَویلا
بســــــم الله الرحمن الرحــــیــــم
اَللهــــمَّ کُن لِولِیِّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلیهِ وَعلی آبآئهِ،فی هذِهِ
الـسّــاعةِ،وَفـی کُــلِّ ساعــةٍ،وَلِـــیّاً
وَ حافِظاً،وَقآئــِداً وَ ناصِــراً،وََدَلِِیـلاً
وَ عَــیناً،حــتّی تُــسکِـــنَهُ اَرضَکَ
طَـَوعــاً،وَتُمَـــتِّعَـــهُ فیــهــا طَـَویلا
دوباره
بریده گشــدهام، ا زنـسلها مانده
نميپذيردم انگار خا ك وا مانده
که زیر چرخ کبودم ز گنبد گردون
پرِ پرندگيام آي زير پا مانده
بريده ازهمه جا ورميده ازهمه كس
مهم نبود از اول كه رفته يا مانده...
رميده گشدهام و راه ميروم گاهي
ميان خاطرههايي كه از تو جا مانده
وطن كه كوچهی بن بست ماتم وناله ست
همان محله كه در آن يك جهان عزا مانده
بخشم اگر كه نگويم، خرابهاي متروك
درون آن نه غريبه، نه آشنا مانده
به احترام تو شايد ادامه یابد اين
شکسته های شکسته،درهوا مانده
من وتو باز همان بغض ِله شدهايم
دوباره عشق،« طریقت» به شانه هامان ده!
|
|
» صلوات خاصه حضرت علی بن موسی الرضا(ع) « « اللـــهُــــم صَـــلِّ عــلی علی بن مـوسی الــمُرتضـــــی اَلامامٍ التـــَقیِّ النــــَقی و حُجَّتِکَ عــلی مَـــن فـــوقَ الارض و مَــن تحتَ الثَـری الصّدیقِ الشهید صَــــلوة ً کثیــرة ً تامـَة ً زاکـــیــة ً مُتـــواصِـلـة ً مـُتواتـــِــرَة ً مـُـتـرادِفــة ً کَــاَفضـلِ ما صَــلَّـیـتَ علی اَحـــدٍ مـِن اَولـــیــائــک » ... بســــــم الله الرحمن الرحــــیــــم اَللهــــمَّ کُن لِولِیِّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلیهِ وَعلی آبآئهِ،فی هذِهِ الـسّــاعةِ،وَفـی کُــلِّ ساعــةٍ،وَلِـــیّاً وَ حافِظاً،وَقآئــِداً وَ ناصِــراً،وََدَلِِیـلاً وَ عَــیناً،حــتّی تُــسکِـــنَهُ اَرضَکَ طَـَوعــاً،وَتُمَـــتِّعَـــهُ فیــهــا طَـَویلا uouo44.persiagig.com |