نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه...
خاک پای قائم (عج)
تا چنین حسن و لطافت بی نقابی جلوه کرد
کز دهـانم تا ابد بوی گلابی جلوه کرد
جلوه کرد رشته ی شب می کشدتا صبح محشردر سخن
کز سرزلفش زعقدپیچ وتابی جلوه کرد
بو ی زلفـش را نسیم صبح در گلزار برد
شبنمی در متن پندارم جوابی جلوه کرد
لحظه ای چون بگذرد ازلانه ام تا روز حشر
از در و دیوار و بامم آفتابی جلوه کرد
دردل ویرانه ی ما هست گنج مهـر او
آری آری گنج در ویران خرابی جلوه کرد
نیست مارا هیچ غیر از خرقه آن هم رهن می
العجب این خرقه از رهن شرابی جلوه کرد
چشمه ی خورشیدشد تابنده از نور رخش
در شبستا ن ماه گویا بی نقابی جلوه کرد
آنچنان می سوزم ا ز هجرش بسان شعله ای
شعله می پیچد به هم چون شعر نابی جلوه کرد
انجم و خورشید شد مهر ولایت را قرین
سایه ی خورشید را در ماهتابی جلوه کرد توتیای چشم من چون خاک پای قائم است بعدمردن از «طریقت» چون شهابی جلوه کرد
وصل ظهور
رد پای تو به هرکون ومکان می بینم کار دل را به تو مشتا ق عیان می بینم
گر مرا معـرفتی بود ز الطاف تو بود نقش پنها ن تو رادر دو جهان می بینم
گرنشانی زسـر کوی تجلی دم زد من نشا ن تو کران تا به کران می بینم
آب حیوا ن چه بسا در ظلماتاست هنوز ظلمـاتی که در آن نور ونشان می بینم
نقش تزویر به سـرمنزل مقصد نرسد نقش حیوانی از این حیله گران می بینم
غا فلا ن قا فله سـا لار نشا نی دارد من (اناالحق) به جهان پرده دران می بینم
انتظار ازتو کشیـدیم پی وصل ظهور ز علاما ت ظهورت جریان می بینم
من که بیمـار توام گر تو به لطفم نگری جمکران نور توبی وقفه عیـان می بینم
آب حیوان نچشیـدیم که رویت بینیم
صبرچندان نتوان کردکه بر عا لمیان می بینم
عالمی راسبب شورو شـرِعشق تو بود
اندرین راه« طریقت » همگان می بینم
مو لا شروع قافیه ام ناب ناب شـد
شعرم در انتظار طلعت آن آفتـاب شد
بسیار تشنه ام ز صیـام و نبو د نت
شمـع و چرا غ بودن تو بی حساب شد
شاعـر شدم که سرایم حدیث عشق
آتـش گرفته بودم وسخنم آبَ آب شد
گفتم بیا بیـا که تو یی انتظـار من
(عجل علی ظهور ) آرزو ی بی جواب شد
پروانه ای نمـانده که بالش نسوخته
ای آفتاب حسن آرزوی من خراب شد
پیران و موی سپیدان تمـام عمر
چشمان پیر «طریقت » به خواب شد